loading...

خط خطی هایم

کلمات حرف می زنند

بازدید : 940
جمعه 8 خرداد 1399 زمان : 8:22
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خط خطی هایم

همیشه سر سفره ناهار روز عید فطرکه کوچیک و بزرگ دور هم جمع می‌شویم ،با خوردن اولین لقمه به هم نگاه می‌کنیم و می‌گوییم: دیدی دختر ،همین دیروز روزه بودیم و منتظر افطار و حالا چهار زانو دور سفره نشستیم و ناهار می‌خوریم و پشت بند آخ آره و یادش به خیر و حیف شد ماه رمضان رفت و نه بابا خسته شده بودیم،مامان بزرگه یا بابا بزرگه یه تک سرفه می‌کردند و می‌گفتند : این قصه همان گندم بهشتیه است که خدا از توی دلمان برداشت و گذاشت برای سال دیگه،اصلا ماه رمضان همه چیزش فرق می‌کند.هنوز حرف بابا بزرگه تمام نشده که خان دایی از اون طرف سفره می‌فرمایند: البته آدمیزادست دیگر و به هرچیزی یهویی عادت می‌کند.

و بعد خنده‌های و پچ پچ‌های ریز ته سفره جوان ترها که : بله ،حرف بابا بزرگه قدمت دار تر و درست تره و حرف خان دایی هم درسته اما ....اما چرا این سیستم خوابه به تغییر شرایط عادت نمی‌کند؟..شب اول ماه رمضان خیلی شیک و مجلسی تا سحر بیدار بودیم اما از فردا عید فطر که قرار بود سیستم خواب به شرایط ،بخواب ساعت یک نصف شبه عادت کند ولی هنوز عادت نکرده و تا خود سحر مثل یک جغد به در و دیوار و ساعت نگاه می‌کنیم...و باز صدای خان دایی جان که: شما جوان‌ها همیشه جغد هستید.بله ماها اغلب تا نصف شب بیداریم ولی خب باز بدنه یه کم حرف گوش کن تره...

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 17
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 1
  • بازدید کننده امروز : 2
  • باردید دیروز : 3
  • بازدید کننده دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 275
  • بازدید سال : 924
  • بازدید کلی : 84814
  • کدهای اختصاصی